محل تبلیغات شما

چند کلمه از پیشوند حرف Ch انگلیسی و کلمات مرتبط با آن را انتخاب کردم با بررسی به نتایج جالبی رسیدم که ملاحظه می کنید هنوز کلمات بسیاری از این پیشوند است که کم کم با بررسی بیشتر در وبلاک خواهم گذاشت

ˈt͡ʃeərɪli-Charily-En-چأره لی= از روی احتیاط، با دقت

معانی دیگر: با احتیاط، مواظب (رجوع شود به ( chary:

Charily-Turk-چأره لی=کسی که چارۀ  و راه حل  هر کار و مسئله ای را با فکر و اندیشه وبا ذکاوت و بادقت و با احتیاط وزیرکی و. پیدا می کند ، دارای راه وچاره، دارای راه حل ،  دارای طریق و روش، دارای دور اندیشی و تدبیر، دارای دقت و احتیاط، دارای چاره اندیشی و ترفند، دارای علاج و درمان، دارای زیرکی و احتیاط مترادف چاره: درمان، علاج، مداوا، وید، راه حل، تدبیر، ترفند، حیله، زیرکی، مکر، تمهید، وسیله، گزیر، مترادف چاره جویی: تدبیر، چاره اندیشی، چاره گری، وسیله سازی، وسیله یابی، تمهیدگری، صلاح اندیشی – پسوند لی=  صفت ساز، یا قید ساز یا نسبیت و دارایی  مثل: دادملی یا تاتلی=با مزه ، خوشمزه، لذیذ- داد یا تات فعل امر دادماق یا تاتماق= چشیدن، مزه کردن- تهرانلی=تهرانی- تلپکلی=کلاه دار، دارای کلاه - گورینگلی= دارای حرف و حدیث، دارای مشکل و.

چأره لی دِرد=دارای درد با درمان ، مرض و بیماری و درد علاج پذیر- بو ایشه چأره لی گیدملی= به سوی این کار باید با چاره اندیشی و احتیاط ودقت وبا تدبیر رفت.

اصولاً وقتی چیزی راه وچاره نداشته باشد به سوی بی احتیاطی و بی دقتی پیش می رود زیرا طرف فکر می کند چاره ای ندارد و باید بی گدار به اب بزند تا بتواند از این منجلاب بگریزد-  بی گدار به آب زدن = احتیاط نکردن. بدون چاره اندیشی و بی پروا  به کاری پرداختن-

Çarəsi-чара-çara-چاره=راه و چاه، دوا، درمان، علاج، مداوا، وید، راه حل، تدبیر، ترفند، حیله، زیرکی، مکر، تمهید، وسیله، گزیر- چأره ادمک=مداوا کردن، راه حل پیدا کردن، وسیلۀ درمان بکار بردن، و.- چأره تاپماق=راه چاره پیدا کردن، چاره جویی کردن، و.

مرآن درد را راه و چاره ندید--- بسی باد سرد از جگر برکشید(فردوسی)
ز هر گونه نیرنگها ساختند--- مرآن درد را چاره نشناختند(فردوسی)
به هر کار بر نیک و بد چاره هست--- جز از مرگ کش چاره ناید بدست(اسدی)

مترادف چاره: درمان، علاج، مداوا، وید، راه حل، تدبیر، ترفند، حیله، زیرکی، مکر، تمهید، وسیله، گزیر

t͡ʃeəri- Chary-En-چأری- t͡ʃɑːri چِری= محتاط، کمرو، با احتیاط و دقیق

معانی دیگر: ملاحظه کار، با دقت، با مضایقه، با دریغ (در مقابل بی دریغ)، عزیز، محبوب

Chary-Turk-چأری، چِری= محتاط، کمرو، با احتیاط و دقیق

Chary چأری(چاری) çare، Çarəsi، чара =مربوط به چاره، چاره جو، با تدبیر، چاره اندیش، چاره گر، وسیله ساز، وسیله یاب، تمهیدگر، صلاح اندیش، ملاحظه کار، باحزم، دوراندیش، عاقبت نگر، محتاط و دقیق،(کسی که چنین خصوصیاتی داشته باشد محبوب و عزیز است)- چاری اسمی متداول در میان ترک زبانان است

Çekinmak- چکینمک =اجتناب کردن، خود را کنار کشیدن، روی برگرداندن، احتیاط کردن، روی پوشاندن و کمرویی کردن محجبه و با حجاب بودن، با حیا و کمرو و سر به زیر بودن - مندن چکینیا=از من خجالت می کشد، از من روی بر می گرداند یا رو می پوشاند- معمولاً نوعروسان از بزرگان طرف داماد تا مدتی (چِکینیا) روی می پوشانند(با حیا و خجول و محجبه و کمرو و.می شوند)- (رجوع شود به  Charily)

مترادف کمرو: خجالتی، خجول، محجوب

مترادف محجوب: باحیا، خجول، سربه زیر، کم رو، شرمگین، شرمناک، پوشیده، محجبه، مستور، نقابدار

keɪdʒi- Cagey-En- کیجی، کِجی= محتاط، کمرو، حیله گر

معانی دیگر: cagy : ز، زیرک

Cagy-En-کیجی،کِجی= کمرو

معانی دیگر: cagey : ز، حیله گر، زیرک

Cagy- Cagey –Turk کیجی، کِجی= محتاط، کمرو، حیله گر و.

Kiçi= Cagy- Cagey -- кичи =کیجی، کیچی= küçük کوچک، تنگ، محقر، بچه، خرد، خردسال، طفل، صغیر، کم جثه، پست، حقیر، اندک، قلیل، کم حجم، ترسو، کمرو، خجالتی

Kaçinmak= çekinmak=کچینمک یا چکینمک =اجتناب کردن، خود را کنار کشیدن، روی برگرداندن، احتیاط کردن، روی پوشاندن و کمرویی کردن0- مندن چکینیا=از من خجالت می کشد، از من روی بر می گرداند یا رو می پوشاند- معمولاً نوعروسان از بزرگان طرف داماد تا مدتی (چِکینیا) روی می پوشانند

چو ظاهر بعفت بیاراستم--- تصرف مکن در کژ و راستم(سعدی)

Cagy-کِجی=کجی، کژی، ناراستی، نادرستی، دروغ، تزویر، حیله، فریبکاری، ریا، نیرنگ و مکر، زیرکی و دورویی،  شیله پیله، ظاهرسازی، ظاهرنمایی، غدر، فریب، فریبکاری، فسوس، کید، منافقت، نیرنگ، دروغ پردازی کردن، دورویی کردن، فریب دادن، مکر ورزیدن ،تقلب، و-کِج یول=راه کج، راه نادرست
باد هم گفت ای سیلمان کژمرو--- ور روی کژ از کژم خشمین مشو(مولوی)
دروغ است گفتار تو سربسر--- سخن گفتن کج نباشد هنر(فردوسی)

Cagy== кечирим) keçirimکِچیریم=بخشیدن، گذشت کردن)- )Kecmekکِجمک)، gecmek(گِجمک) geçmek(گِچمک) = گذشتن، دیرکردن(گذشتن وقت)، گذشتن، حرکت کردن، به حرکت خود ادامه دادن، گذشت کردن، بخشیدن، عبور کردن، رد شدن، کِچی(کِج ، گِج، گِچ یا کِچ فعل امر کِجمک و.–کِجی و.=با گذشت، با مدارا، میانه رو، با اعتدال، معتدل(کج،کژ)، نه افراط و نه تفریط بلکه با احتیاط و با توجه به جوانب امر و سود وزیان و زیرکی و هوشمندی  تصمیم گرفتن(زیرک =زرنگ و با هوش ، ناقلا وحیله گر، مواظب و مراقب، تیزرای و زبل و.)

زیرک: باذکاوت، باهوش، بیدار، تیزخاطر، تیزرای، تیزهوش، خردمند، دانا، داهیه، داهی، ذکی، زرار، زرنگ، عاقل، فرزانه، فطن، مراقب، مواظب، نبیل، نبیه، وقاد، هوشمند، هوشیار، زبل، محیل، ناقلا

مدارا: اعتدال، تسامح، سعه صدر، مماشات، میانه روی، سازش، ملایمت، رفق کردن، مهربانی، نرمی ، بردباری، تحمل

Cagy= качуу-Kaçy-- gaçy qaçy -= Kaçmanın yolu - Qaçmaq yolu)راه فرار)-کاچی یا کاجی= در رو(فراری)، کسی که راه فرار و گریز و خلاصی را می داند، تیز(تیز خاطر، تیز رای، تیز هوش، زیرک، و زرنگ و.)

کلمات فارسی، انگلیسی مرتبط با ترکی:Cataclysm،Cataclysmic،Catachresis،Cat's Paw،Paw

کلمات فارسی، انگلیسی مرتبط با ترکی:Cat's Eye،cat's eyes،Eye،Eyelet، Eyelid، Eyelash،

کلمات فارسی، انگلیسی مرتبط با ترکی:Catamenia، Catacomb،Cutaneous،Cat

چاره ,راه ,کردن، ,، ,دارای ,روی ,و با ,اندیشی و ,محتاط، کمرو، ,با احتیاط ,از من ,ترفند، حیله، زیرکی، ,تدبیر، ترفند، حیله، ,مکر، تمهید، وسیله، ,درمان، علاج، مداوا،

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ تخصصی شطرنج