محل تبلیغات شما

کلماتی که با Cat ساخته شده اند را مشاهده می کنید. کلمات مرتبط با آنها را هم مورد بررسی قرار می دهیم و به ساختار کلماتی جدید می رسیم. 

kætsaɪ- Cat's Eye-En-کاتس آی= باباغوری، (گ .ش .) عین الهر، سفیداب باباغوری، عین الهر

Cat's Eye-Turk-کاتس آی=قطع درخشندگی و دید چشم، قطع و برش نگاه (بد، چشم زخم)، قطع دید و کوری، بابا غوری

از بین برندۀ چشم زخم( آنچه به عنوان کوری چشم حسود و چشم زخم در خانه ها به شکل چشم شیشه ای در اتاق یا در سر در می آویزند)- نوعی سنگ که هر برش سطحی آن نور را منعکس می کند به عبارتی چشم زخم و نگاه بد را به خود طرف بر می گرداند شبیه آینه عمل می کند مثل عملی که ماه نور خورشید را منعکس می کند

Cat-  Kedi کأدی، کِت=گربه- گُربه (گُ ربه) یا گُربک(گُ ر بک)- گُر(گُ ر)=فعل امر گُرمک(گُ رمِک یا گورمک )= دیدن – به =بهترین، عالی و.- بک=بهترین، عالی مقام، بزرگ، زیاد، والا، و.- گربه=دارای دید عالی –چون گربه ها در نور کم دارای دید بالایی هستند –( علت برق چشم گربه در شب وجود پوششی به نام پرده درخشان در چشم آن است که به دید بهتر آن‌ها در نور کم کمک می‌کند(ویکی پدیا)

Cat – kat  - qat- کات، قات=قاطی، به هم آمیخته، قطع، برش،انقطاع، جدایی، فک، بریده، جدا، گسسته، گسیخته، بریدن، گسستن، گسیختن، بریدگی، گسیختگی

Cat یا cut کات(قات)= برش، قطع، ازبین رفتن،

Ай- Ay- Eye آی=چشم، چشم درخشان، دیده، دید، زیبایی،  حلقه، ماه ، هلال ماه، کمان ماه و.

بابا غوری=1- ویژگی چشمی که ترکیده و مردمک آن بیرون آمده باشد.- 2-(اسم) (پزشکی) نوعی کوری که چشم آماسیده و سفیدی و سیاهی آن به هم آمیخته شود. - 3-(اسم) نوعی مهرۀ سیاه و سفید برای دفع چشم زخم

عین الهر :( اسم ) قسمی عقیق که برنگهای قهوه یی روشن و زرد و قهوه یی تیره دیده میشود و در زینت مورد استعما ل دارد و چون در داخل آن ذرات میکا فراوان است برق این ذرات جلوه مخصوصی بسنگ میدهد دلربا عقیق میکادار ( عقیق چشم گربه یی ) چشم گربه سنگی است مشهور در طب نفعی برای آن ذکر نکرده اند جوهری است قیمتی و معروف که بچشم گربه مشابهت دارد و بهندی لهسنیا نامند و فارسیان به تخفیف استعمال نمایند

عین الهر سپهر و در شب چراغ ماه --- حکم تو را بزیر نگین باد استوار (محمدسعید اشرف: از آنندراج)

cat's eyes-En-کأتس آیز= چشم هایی که شبیه چشم گربه ها است. نوعی گوهر؛ (انگلیس) بازتاب دهنده های جاده

cat's eyes-Turk کتس آی ایز=چشم درخشان گربه، چشم هایی شبیه چشم گربه ها، نشانه و علامت مثل چشم گربه در شب درخشان،

Cat-  Kedi کأدی، کِت=گربه

 cat's یا cats کتس eyes آیز=مربوط به گربه،  گربه ها، چشم ها- در زبان ترکی نیز بعضی کلمات و افعال با اس جمع بسته می شود- گِلر= می آید – گِلرس=می آییم- بارار=می رود، خواهد آمد - بارارس=می روییم، خواهیم آمد و.

Ey(e) آی=چشم، چشم درخشان، ماه، روشنایی، و.

Es ایز= نشانه، علامت، رد پا، دنباله، اثر و.

Eye-En-آی= باجه، عین، چشم، دیده، سوراخ سوزن، مرکز هر چیزی، دکمه یا گره سیب زمینی، بینایی، دهانه، کاراگاه، دیدن، پاییدن، نگاه کردن

معانی دیگر: تخم چشم eyeball) هم می گویند)، تخم چشم و اطراف آن، کره ی چشم، (معمولا جمع) قدرت دید، نظر، نگاه، توجه، روی کردن، نگاه افکنی، پشدید، داوری، قدرت قضاوت و برآورد کردن، تشخیص، دیدگاه، هر چیز چشم مانند: سوراخ، دکمه (برجستگی روی سیب زمینی و غیره)، جوانه، خال روی پرهای دم طاوس، (ابزار) دسته (اگر به صورت حلقه باشد)، دستگیره، حلقه ی طناب، طوقی (فی یا پلاستیکی)، (در برخی جانوران ابتدایی) اندام حساس نسبت به نور، چشمگونه، چشمسان، (در برخی پنیرها) حفره، سوراخ، خلل و فرج، (قصابی) گوشت گرده، راسته، (گیاه شناسی - مرکز گل) دیسک، گرداله، گردک، چشم الکتریکی، چشم الکترونی، نقطه ی کانونی، )هواشناسی) چشم، مرکز، چشم انداختن، نظر کردن، نگریستن، نگر کردن، دید زدن، ورانداز کردن، رجوع شود به: photoelectric cell، )خودمانی) کارآگاه خصوصی (بیشتر می گویند: private eye)کشتیرانی) حلقه، چشمی، جلو عرشه، پیش عرشه، سورا  سوزن

Ай- Ay- Eye-Turk- آی=ماه، چشم، زیبا، درخشان ، آینه ، نور وروشنایی ،با غیرت وعادل، حلقۀ ماه شاهی ، حلقۀ عدالت، چشم خداوندی و نظاره گر اعمال(کتیبۀ خط میخی) ، نگاه، دایره، کره(کرۀ ماه)، گوی  و.- امثال : آی یالی وُزی بار = چشمانی مثل ماه دارد (چشمانی زیبا دارد) – آی آیدنگ گیجه لر =شبهای پر نور وروشن (ماه شب چهارده )- آی ایله=حلقۀ مردم-ایل=ایل،طایفه،مردم، خانواده،  - آیئلا(عائله)=دوروکنار دستی ها،اعضای (حلقۀ) خانواده- ئل(اِل)= دست - (آیلا)=مثل ماه،  حلقه وار،چرخان، گوی مانند،  –یال(یای)=کمان ،کج،هلال- یالان= نا راست،کج،دروغ – eyeball=در زبان ترکی –آی بال =عسل چشم، -بال= شهد ، معشوق ، عزیز ، عسل ، انگبین – آیب آل = عیبجویی ، کندکاش،

 آیلا=مثل ماه، گوی، حلقه،  انجمن، جرگه، سلسله، سلک، گروه، مجمع، محفل، مدار، معشر، چنبر، چنبره، دایره، دور، گرد، مدور، انگشتری، ربقه، چین و شکن، پیچ و تاب، گوشواره، زنجیر-آیلا فعل امر  آیلاماق Aylamaq=مثل ماه کردن،  چرخاندن، گرداندن، به حرکت درآوردن، به دور خود گرداندن، وادار به چرخیدن کردن، چرخانیدن، چرخ دادن، به جریان انداختن، اداره کردن، کنترل کردن، مهار کردن

که این چرخ و ماه است یا تاج و گاه --- ستاره ست پیش اندرش یا سپاه(فردوسی)
به ماه مانی آنگه که تو سوار شوی--- چگونه ای عجبی ماه را سوار که کرد(عنصری)
بزرگان و سادات چون انجمند--- وی اندر میان همچو ماه تمام(سوزنی)
سیاه چشما ماها من این ندانستم --- که ماه چارده را غمزه از غزال بود(خسروانی)
شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی--- دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام(حافظ)

آئلا=حلقه و مجموعۀ خانواده، عائله، اولاد، عیال، خانواده

Eyelet-En –آیلت،  =حلقه، روزنه، سوراخ، چشم، چشم کوچک

معانی دیگر: سوراخ (برای بند کفش یا برای طناب کشتی یا نگهداشتن قلاب و غیره)، سوراخچه، حلقه (حلقه ی فی که برای تزیین یا محکم سازی در دهانه ی سوراخ قرار می دهند مانند حلقه ی سوراخ های کفش)، سوراخ سوزن دوزی شده یا لبه دوزی شده (مانند مادگی دکمه)، (خیاطی) مادگی، نگاه سوراخ (سوراخ در یا دیوار که از آن انه نگاه می کنند)، هر چیز کوچک چشم مانند، چشمگونه، مزغل

Eyelet-Turk -آیلت= حلقه، روزنه، سوراخ، چشم، چشم کوچک

Eye -Ай- Ay آی=چشم، حلقه، ماه ، دید  و.

Eyel آیل=روشن و آشکار،واضع، قابل دیدن، - آیل سایل= روشن و آشکار، واضع و روشن،و.- آیل سایل وُریان (گوریان) =واضع و آشکار می بینم، مثل نگاه در سوراخ (سوراخ در یا دیوار که از آن انه نگاه می کنند)،

Eyele- aile آیله=مثل ماه، حلقه، عائله، خانواده، زن، همسر، زن و بچه ها، و.

Eyele آیلا=چرخیده کن، گردیده کن، حلقه کن، دورش بگردان، دورش بچرخان، حلقه ،روزنه ، حلقۀ سوراخ- Ayletmaqآیلاتماق=اجازۀ چرخاندن یا گرداندن دادن، دور چیزی گرداندن، دور چیزی چرخاندن و حلقه درست کردن - منی أونگ داشینا آیلات=مرا دور آن بچرخان (بگردان)- من أونی اوبه دا آیلاتدیم= من اورا در شهر گرداندم(چرخاندم)- آیلام=چرخان، حلقه وار-  آیلا(آیلات)= بگردان، بچرخان ، دایره وار کن، حلقه درست کن -آیلاماق=چرخاندن،گرداندن- تانابی داشینا آیلا دیق=طناب را دورش حلقه کردیم(چرخاندیم یا گرداندیم)-

Et اِت یا اِد= فعل امر اِدمک یا اِتمک= کردن، انجام دادن، گرداندن، گردیدن و.

aɪlɪd- Eyelid-En -آیلِد= پلک، پلک چشم، جفن

معانی دیگر: (چشم) پلک

Eyelid-Turk- آیلد=دور چشم گردیده، حلقۀ دور چشم، پلک، پلک چشم

 Eye -Ай- Ay آی=چشم، حلقه، ماه ، و.

Id اِد=فعل امر اِدمک=کردن، انجام دادن، گرداندن، گردیدن و.

ɑɪ.læʃ- Eyelash-En- آیلاش-اِلاش= مژه

معانی دیگر: مژگان

Eyelash-Turk-آیلاش،آی ایلاش= به حلقۀچشم چسبیده، به پلک متصل شده، موی پلک، مژه

Elash ، eleş، ایلاش فعل امر ایلاشمک= چسبیدن، پیوستن، متصل شدن، محکم گرفتن، التصاق، محکم شدن، تمسک، مشغول شدن، سرگرم شدن، الحاق، ملحق شدن، وصل شدن و.- اِلیم شونقا ایلاشدی= دستم بهش متصل شد(رسید)- ایکیسینی بیر بیرینه ایلاشدیر(ایلتشدیر)=دوتایشان را بهم متصل کن- ایلاش= اتصال، الحاق، پیوند، اشتراک، ربط، متصل، وصال، وصلت، وابسته، خویش، خویشاوند، قریب، قوم، متعلق، منسوب، همشهری، قوم و خویش، و.- مِنگ ایلاشیم= هم ایل و طایفۀ من است، همشهری من است و. –اِلش(اِللش) فعل امر اِلِشمِک=دست دادن، دست اخوت وبرادری دادن،  به هم پیوستن، پیمان بستن، و.

 Ай- Ay- Eye - آی=چشم، حلقه، ماه ، هلال ماه، کمان ماه و.

(S)ash ساش یا ساچ- Шаш(Şaş)- чач(çaç)- saç=مو

Eyelash آیلاش فعل امر آیلاشماق=پیچیدن،  حلقه زدن، گرد خود برآمدن، چون مار و جز آن،چنبره زدن، خمیدن

زلفت همی بپیچد و با من بدی کند--- نشگفت اگر بپیچد هرک او کند بدی(فمری: از ترجمان البلاغه)

کلمات فارسی، انگلیسی مرتبط با ترکی:Cataclysm،Cataclysmic،Catachresis،Cat's Paw،Paw

کلمات فارسی، انگلیسی مرتبط با ترکی:Cat's Eye،cat's eyes،Eye،Eyelet، Eyelid، Eyelash،

کلمات فارسی، انگلیسی مرتبط با ترکی:Catamenia، Catacomb،Cutaneous،Cat

چشم ,، ,چشم، ,آی ,حلقه ,سوراخ ,فعل امر ,چشم گربه ,آی چشم، ,ماه ، ,حلقه، ماه ,دادن، گرداندن، گردیدن ,انجام دادن، گرداندن، ,کردن، انجام دادن، ,حلقه، روزنه، سوراخ،

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

♥My Shelter♥ کربلایی مهدی مختاری